هوش هیجانی در سازمان ها (چرا EQ در سازمان مهم تر از IQ است؟)

هوش هیجانی در سازمان ها یا EQ در محیط کاری یکی از مهم ترین و حیاتی ترین مهارت هاست. محیط کاری فضایی مملو از استرس، اضطراب و فشارهای روانی است و از طرفی می تواند محلی برای شادی، رضایتمندی و لذت باشد. کسانی که بتوانند به درستی این احساسات را کنترل کنند کسانی هستند که هوش هیجانی بالایی دارند.

عصبانی شدن راحت است. همه می‌ توانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر فرد مناسب، به اندازه مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب کار سختی است. (ارسطو – فیلسوف یونانی)

داشتن هوش هیجانی به ما کمک می کند تا عواطف و احساسات دیگران و خودمات را درک کرده و آنها را مدیریت کنیم. در یک سازمان افرادی که هوش هیجانی بالا دارند می توانند کار تیمی بهتری بکنند، با همکارانشان بیشتر همدلی کنند و رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت. برعکس افراد با هوش هیجانی پایین تر به علت ضعف در ارتباطات و کنترل احساسات، نارضایتی بیشتری را تجربه خواهند کرد.

در این مقاله از راستین شما با نقش هوش هیجانی در سازمان ها بیشتر خواهید دانست و می فهمید که چرا هوش هیجانی کارکنان در سازمان اینقدر مهم است.

هوش هیجانی در سازمان ها

جان مایر و پیتر سالوی در سال 1990 برای اولین بار مفهوم هوش هیجانی را مطرح کردند و این مفهوم در سال 1995 به رسمیت شناخته شد.

آنها طی تحقیقاتی که انجام داده بودند متوجه شدند که برخی از افراد، نسبت به دیگران توانایی بیشتری در تشخیص احساسات دیگران دارند و می توانند بفهمند که دیگران در حال حاضر چه حسی دارند و چگونه باید با آنها رفتار کرد.

دانیل گولمن در سال 1995 کتاب هوش عاطفی را منتشر کرد که سر و صدای زیادی به پا کرد.

دنیل گلمن 4 شاخصه برای برای هوش هیجانی در نظر گرفت:

شاخصه اول: شناخت احساسات خود

شاخصه دوم: توانایی مدیریت احساسات خود

شاخصه سوم: خود انگیزشی

شاخصه چهارم: توانایی درک احساسات در دیگران

شاخصه پنجم: مدیریت رابطه با دیگران

پس از این زمان کسب و کارها به این فکر افتادند که به هوش هیجانی در مدیریت سازمان اهمیت بیشتری بدهند و آن را وارد محیط کاری خود کنند. بنابراین سعی می کردند برای بالاتر بردن راندمان کاری افراد با هوش هیجانی بالا را استخدام کنند و یا پس از استخدام هوش هیجانی را در آنها تقویت کنند.


بیشتر بخوانید: بهترین روش های جذب نیرو و استخدام چیست؟


چرا هوش هیجانی در محل کار اینقدر مهم است؟

در گذشته گفته می شد که آی کیو از هوش هیجانی بسیار مهم تر است و کارفرماها تمایل داشتند که افراد با آی کیو بالاتر را استخدام کنند. اما به مرور زمان متوجه شدند کسانی که صرفا آی کیو بالا دارند نمی توانند موفق تر و یا کارمندان بهتری باشند.

این هوش هیجانی بالاست که باعث می شود شما بتوانید خودآگاهی داشته باشید، احساسات خود را کنترل کنید، انتخاب های بهتری داشته باشید و به موفقیت های بیشتری دست پیدا کنید.

به مرور زمان متوجه شدند که کاربرد هوش هیجانی در سازمان ها بالاست و آن دسته از کارکنانی که هوش هیجانی بالاتری دارند  موفق تر عمل می کنند.

آنها می توانند با تمام فراز و نشیب ها و احساسات بد و خوب در محیط کار کنار بیایند و آنها را مدیریت کنند تا روی عملکردشان تاثیر منفی نگذارد. بنابراین در حال حاضر بیشتر از اینکه روی استخدام افراد با آی کیو بالا تمرکز کنند، ترجیح می دهند افراد با هوش هیجانی بالا را استخدام کنند.

نظر محققان در مورد هوش هیجانی در سازمان ها

محققان تحقیقات گسترده ای درباره هوش هیجانی در محیط کار انجام داده اند. نظرسنجی ها نشان می دهد که 40 درصد از مدیران کسب و کارها اذعان کرده اند که تا سه سال آینده، داشتن هوش هیجانی در سازمان ها باید جزو بایدهای استخدامی باشد.

  • طبق مطالعه ای که دانشگاه کالیفرنیا برکلی انجام داده کسانی که هوش هیجانی بالا دارند 4 برابر بیشتر از کسانی که هوش هیجانی بالایی ندارند موفق می شوند.
  • آن دسته از کارمندانی که در شرکت ها به ارتقا شغلی می رسند و رده های شغلی بالاتری دارند، کسانی هستند که هوش هیجانی بالاتری دارند.
  • افرد با هوش هیجانی بالا ثروتمندتر هستند. به طور متوسط درآمد افراد با هوش هیجانی بالاتر، بیشتر از افراد با هوش هیجانی پایین تر است.

این آمار نشان می دهد که به طور کلی افراد با هوش هیجانی بالا در محیط کاری عملکرد بهتری در محیط کاری دارند و از آنجایی که سازمان ها متوجه این مسئله شده اند، افراد با هوش هیجانی یا EQ بالا شانس بیشتری برای موفقیت و استخدام را دارند.

مثال موردی از افراد با هوش هیجانی بالا و پایین در یک سازمان

ما دو فرد تخیلی را در نظر گرفتیم که یکی از آنها هوش هیجانی بالا و دیگری هوش هیجانی پایینی دارد. با مقایسه این دو فرد در محیط کار به سرعت می توانید اشخاص با هوش هیجانی بالا و پایین را در محیط کاری تشخیص دهید. به 2 مثال زیر توجه کنید:

سینا، فردی با هوش هیجانی پایین در سازمان

سینا در بخش فروش یک شرکت کار می کند. او در کارش بسیار حرفه ای و عالیست. اما با این حال همکارانش دوست ندارند زیاد به او نزدیک شوند. سینا اکثر اوقات تمایل زیادی به انجام کارهای گروهی ندارد و دوست دارد به تنهایی فعالیت کند. او با دیگران وارد ارتباط می شود اما معمولا به صورت تهاجمی و یا منفعلانه با همکاران خود رفتار می کند. دیگران نمی توانند از او انتقاد کنند چون با واکنش بدی مواجه می شوند و یا اینکه او این انتقادات را رد می کند. او فرد مسئولیت پذیری نیست و در صورتی که مشکلی پیش بیاید معمولا دیگران را مقصر می داند.

مهدی، فردی با هوش هیجانی بالا در سازمان

مهدی مدیر یک شرکت است و همه علاقه دارند تا با او حرف بزنند و با او همکاری کنند. او بسیار مسئولیت پذیر است و سعی می کند مشکلاتی که پیش آمده را حل و فصل کند. مهدی پر از انرژی مثبت است و این حس مثبت را در فضای کاری ترویج و پخش می کند. زمانی که مهدی در فضاهای پر استرس قرار می گیرد می تواند خونسردی خودش را حفظ کند و موقعیت های دشوار را به خوبی مدیریت کند. مهدی می تواند به خوبی همکارانش را درک کرده و با آنها همدلی کند. به همین خاطر بیشتر همکاران با او احساس راحتی و اعتماد دارند. او به انتقادات سازنده گوش می دهد و  سعی می کند پاسخ مناسبی به این انتقادات بدهد. مهدی در محیط کاری او به مسئولیت پذیری و حل کردن مشکلات در شرایط بحرانی مشهور است.


بیشتر بخوانید: هوش چیست و تاثیر بهره هوشی در موفیقت افراد


هوش هیجانی در کار چه فوایدی دارد؟

در محیط کاری که در آن کارمندان هوش هیجانی پایینی دارند ارتباط برقرار کردن دشوار است. چراکه همکاران از برقراری ارتباط با یکدیگر می ترسند و تمایلی به گفتگو با هم ندارند. آنها می ترسند با بیان احساسات خود و درک احساسات دیگران آسیب ببینند! بنابراین در پیله تنهایی خود فرو می روند و جز زمانی که نیاز نباشد با همکاران خود ارتباط برقرار نمی کنند.

از طرف دیگر کسانی که در محیط های کاری هوش هیجانی بالایی دارند می توانند با همکاران خود به عالی ترین شکل ممکن ارتباط برقرار کنند.

از آنجایی که آنها می توانند احساسات خود و دیگران را راحت تر درک کنند نسبت به دیگران جبهه ندارند، دچار سوتفاهم نمی شوند و در حد اعتدال به دیگران اعتماد می کنند. فراتر از ارتباطات، هوش هیجانی در رفتار سازمانی راندمان را بهبود می بخشد.

 

چگونه هوش هیجانی کارمندان در محیط کار را تقویت کنیم؟

معمولا سازمان هایی که اعضای آن مدام دچار سوتفاهم و درگیری های بی مورد می شوند، اعضای آن هوش هیجانی پایینی دارند. مثلا: کارمندان بخاطر هر مسئله ای از همدیگر ناراحت می شوند، دوگانگی میان اعضا بوجود می آید و کارکنان یک سازمان را درگیر مسائل حاشیه ای می کند.

اگر احساس می کنید که سازمان شما به علت هوش هیجانی و مدیریت احساسات پایین کارمندان در معرض آسیب است می توانید از یک بیزینس کوچ کمک بگیرید. یک بیزینس کوچ حرفه ای جلساتی برای شما و کارمندانتان برگزار می کند تا اعضای سازمان بتوانند درک بهتری از خود و همکارانشان داشته باشند، استرس و اضطراب در محیط کاری کم تر شود و همه در فضایی سالم به پیشرفت برسند.

شما می توانید از کوچ خود بخواهید به صورت اختصاصی روی هوش هیجانی شما و همکارانتان در سازمان کار کند تا به بهترین نتیجه ممکن برسید. به نظر شما در فرآیند استخدام سازمان ها هوش هیجانی مهم تر است یا آی کیو؟ چرا؟ خوشحال می شویم در بخش کامنت ها نظراتتان را در مورد هوش هیجانی در سازمان ها را با ما به اشتراک بگذارید. 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.