قانون مورفی (Murphy’s law) چیست؟
آیا زمانی که می خواهید به سرعت از منزل خارج شوید، تلفن زنگ می خورد؟
آیا زمانی که یک محتوای بسیار جذاب نوشته اید، قبل از اینکه آن را ذخیره کرده باشید برق می رود؟
آیا زمانی که می خواهید شما را با کسی در بیرون نبیند، با پدرتان روبرو می شوید؟
اگر مانند مثال های بالا، مدام در زندگی اتان بدشانسی می آورید، مشمول قانون مورفی می شوید. قانونی مورفی در واقع می گوید: «هر خطای ممکنی، رخ خواهد داد».
در این مقاله خواهید دانست که چه داستانی پشت قانون عجیب مورفی وجود دارد و آیا این قانون حقیقت دارد یا خیر! در ادامه با وبسایت راستین همراه باشید.
قانون مورفی (Murphy’s law) از چه زمانی سر زبان ها افتاد؟
سال 1949 بود. نیروی هوایی آمریکا یک آزمایشی ترتیب داد تا بفهمد انسان تا چه حد می تواند شتاب را تحمل کند. آنها باید از داوطلب می خواستند سوار یک سورتمه موشکی شود و سرعت سورتمه موشکی را به حدی می رساندند که تا 1000 کیلومتر در ساعت شتاب می گرفت. اما نمی دانستند که اگر این میزان از شتاب بر روی یک انسان اعمال شود، می تواند زنده بماند یا خیر!
تا اینکه جان استپ (John Stapp) که یک سرهنگ و پزشک در نیروی هوایی آمریکا بود، برای سوار شدن در این سورتمه موشکی، داوطلب شد. او حاضر بود در راه علم، جانش را به خطر بیندازد.
حالا قهرمان ما، «ادوارد مورفی» که یک کاپیتان نیروی هوایی بود، وارد ماجرا شد. او سنسور هایی طراحی کرد که به داوطلب بسته می شد. این سنسور ها به قسمت های مختلف بدن داوطلب بسته می شد تا میزان شتاب را در حین حرکت اندازه بگیرد.
سنسور ها به بدن دکتر جان استپ بسته شدند، سورتمه موشکی بلند شد و شروع به حرکت کرد تا زمانی که آزمایش پایان یافت. سرهنگ جان استپ، با چشمانی خون آلود، شکستگی استخوان و خونریزی از موشک به پایین پرتاب شد.
اما زمانی که به نتیجه آزمایش و شتاب ثبت شده روی حس گرها نگاه کرد، خیلی هم خوشحال نشد! سنسور ها به شکل عجیبی عدد صفر را نشان می دادند.
او کاپیتان مورفی را صدا کرد و پس از بررسی متوجه شدند تمام 16 حسگر به اشتباه وصل شده اند! سرهنگ جان استپ بیهوده تحت فشار و آسیب قرار گرفته بود و شانس آورده بود که جانش را از دست نداده بود.
در آن زمان کاپیتان ادوارد مورفی جونیور (Edward Murphy Jr) گفت:
«اگر دو یا چند راه برای انجام کاری وجود داشته باشد و یکی از آنها منجر به خطا و فاجعه شود، کسی آن را به طریقی که منجر به فاجعه شود، انجام خواهد داد».
این داستان واقعی و اصلی از ماجرایی است که منجر به ساخته شدن قانونی به نام قانون مورفی شد.
قوانین مورفی و زندگی در نیمه خالی لیوان
- هیچ چیز به این آسانی که فکر می کنید نیست.
- کارها، بیشتر از آنکه فکر می کنید طول می کشد.
- افراد مناسب برای رابطه و ازدواج، خودشان متاهل و یا در رابطه هستند.
- در هر چیزی که احتمال خطا وجود داشته باشد، حتما خطایی رخ خواهد داد.
- اگر حتی در کاری احتمال خطا بسیار پایین باشد، به هر حال این خطا رخ خواهد داد.
- اگر کاری به حال خود رها شود، بد و بدتر خواهد شد.
- میزان عشقی که کسی نسبت به شما دارد، با میزان عشق شما رابطه معکوس دارد.
- با پول نمی توان عشق را خرید ولی می توان یک فرصت عالی برای چانه زنی برایتان بوجود آورد.
- هرگاه چیزی را دور بیندازید، همین فردا به آن نیاز مبرم پیدا می کنید.
- هر اقدام محبت آمیزی از جانب شما، واکنش چندان محبت آمیزی ندارند.
- تنها چیزی که دقیق تر از شلیک دشمن به سمت شماست، شلیک دوستتان به سمت شماست.
- اگر به نظر می رسد که همه چیز خوب پیش می رود، واضح است که چیزی را نادیده گرفته اید.
- اگر امکان اتفاق افتادن چندین اشتباه حین کار وجود داشته باشد، آن اشتباهی رخ خواهد داد که بیشترین آسیب و ضرر را دارد.
- همه خوبها قبلا تصاحب شدهاند، اگر تصاحب نشده اند، حتما علتی دارد.
- طبیعت همیشه با آشوب های ناگهانی و غیر منتظره، روبرو می شود.
- هرگاه کفش خود را پاک کرده باشید، دوست اتان پایش را روی آن خواهد گذاشت!
- طبیعت بسیار بی رحم است.
- اگر اشتباهی شماره تلفنی را بگیرید، آن شماره هیچوقت اشغال نخواهد بود.
- به یک نفر بگویید 700 میلیارد ستاره در جهان وجود دارد، او شما را باور می کند. به او بگویید نیمکتی که روی آن می خواهید بنشینید، رنگ شده است و او برای اطمینان نیمکت را لمس خواهد کرد.
- هر زمان که قصد انجام کاری را دارید، ابتدا باید کار دیگری را انجام دهید.
- هر وقت دنبال چیزی هستید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو می کنید پیدا خواهد شد.
- وقتی می خواهید به کسی ثابت کنید که یک چیزی کار نمی کند، همان لحظه کار خواهد کرد.
- نوری که در انتهای تونل دیده می شود، نور قطاری است که از روبرو به سمت شما می آید.
- شدت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی به آن نقطه از بدن رابطه عکس دارد.
- زمانی که شما عاشق کسی می شود، سرو کله فرد دیگری در زندگی آن فرد پیدا می شود.
- اگر راه آسانی را برای جنگ انتخاب کرده اید، دشمن قبلا آنجا را مین گذاری کرده است.
- خوانایی یک برگه کپی گرفته شده، با اهمیت آن رابطه معکوس دارد.
- هر وقت که دستتان روغنی یا کثیف باشد نوک دماغتان شروع به خارش می کند.
- اگر تحت فشار باشید، شرایط بدتر می شود.
- لبخند بزن. فردا روز بدتری است.
- وقتی قبل از امتحان نکات را مرور می کنید، آن نکته ای که از روی آن عبور می کنید و نمی خوانید در امتحان می آید.
- اگر دیرتان بشود، سوار تاکسی یک راننده پیر با چشمانی ضعیف می شوید که با سرعت 30 حرکت می کند.
- هر چیزی به نسبت ارزش مادی اش آسیب می بیند. هر چه گرانتر، آسیب بیشتر!
- نان از سمتی که به آن کره زده اید روی زمین می افتد.
آزمایش نان تست کره ای و قانون مورفی
میتوز، فیزیکدانی در انگلستان بود که یک آزمایش عجیب را برای اثبات قانون مورفی طراحی کرد. او هزار دانش آموز را در این آزمایش شرکت داد و از آنها خواست نانی که بر روی آن کره مالیده شده را به صورت اتفاقی بر زمین بیندازند. در این آزمایش 6101 تا از برش های نان کره ای، از سمتی که به آن آن کره مالیده شده به زمین افتاد.
قانون مورفی نیز می گوید هر خطای ممکنی رخ خواهد داد. انگار طبیعت از زمینی که تازه جارو و تمیز شده است بیزار است و باید آن را دوباره کثیف کند! و قطعه نان واقعا تمایل دارد از سمتی که کره دارد، بر روی زمین بیفتد.
آزمایش متیوز در مورد نان کره ای برایش جایزه نوبل ایگ در سال 1996 در فیزیک را به همراه داشت که یک شوخی با جایزه نوبل است. جایزه نوبل طنز ایگ به دانشمندی که با اکتشافاتش «ابتدا باعث خنده و سپس به فکر فرورفتن مردم شود» اعطا می شود.
آیا علم قانون مورفی را تایید می کند؟
قانون مورفی همراستا با قانون دوم ترمودینامیک است. این قانون می گوید که اگر سیستمها به حال خود رها شوند به سمت بی نظمی پیش می روند و نظم عملا غیرممکن است. مثلا زمانی که شما تخم مرغی را شکستید، نمی توانید آن را به حالت قبل بازگردانید و یا زمانی که لیوان از دست اتان افتاد و شکست، نمی توانید آن را دقیقا به حالت قبل باز گردانید.
اساساً، هر کاری که انجام می دهیم یک نتیجه ایدهآل دارد، اما بسیاری از نتایج کمتر ایده آل و یا فاجعه هستند. پس عجیب نیست که معمولا کارها طبق برنامه پیش نمی روند.
اما اگر به صورت تک تک، به قوانین مورفی توجه کنیم، می توانیم در برخی موارد، فقط در برخی موارد، آن را توجیه کنیم. مثلا هیچ چیز به صورت مادم العمر دوام ندارد، پس از هر چیزی بالاخره خراب می شود!
اینکه برخی اتفاقات به صورت تصادفی و به شکل وحشتناکی رخ می دهند، کاملا درست است. اما نباید همه بدبیاری هایمان را گردن قانون مورفی بیندازیم، چراکه اتفاقات بد می تواند در اثر بی توجهی، بی دقتی، وقت نشناسی و… خودمان اتفاق بیفتد.
بیایید به داستان واقعی ادوارد مورفی برگردیم. اگر مورفی و دستیارش به هنگام نصب حسگرها، دقت کافی به خرج می دادند، هیچگاه آن اتفاق وحشتناک نمی افتاد و جان دکتر پاول برای هیچ به خطر نمی افتاد.
امان از بدبیاری ها!
امروز که در حال حرکت به سمت محل کار بودم و دیرم شده بود، راننده با سرعت بسیار پایینی حرکت می کرد بطوریکه ماشین های پشت سر کلافه می شدند و بوق می زدند، برای اینکه یک کامیون دور بزند چند دقیقه منتظر ماندیم، تا به خود بجنبم راننده اشتباهی دور زد و 10 دقیقه دیگر را در ترافیک و مسیر اشتباه از دست دادم.
نهایتا با تاخیر به محل کارم رسیدم و داشتم به این فکر می کردم که چرا روزهای پیشین که هیچ دیر کردنی در کار نبود، نه کامیونی وجود داشت، نه ترافیکی و نه دور زدن های اشتباه و… .
شاید قوانین مورفی را نه بتوان اثبات کرد و نه رد! اما گاهی واقعا اتفاق می افتد. نظر شما چیست؟ آیا به نظرتان قانون مورفی می تواند حقیقت داشته باشد؟