مغز سه گانه انسان، دنیایی پر از رمز و راز

خوانندگان عزیز، در این مقاله قصد داریم در مورد چیزی صحبت کنیم که شاید همه شما، اطلاعاتی در مورد آن ندارید و در زمینه روانشناسی و عصب شناسی به عنوان نظریه مغز سه گانه انسان شناخته می شود: مغز خزنده، مغز آمیگدال و مغز نئوکورتکس.

این نظریه مغز سه گانه که توسط پل مک لین ایجاد شده است، مبتنی بر این ایده است که 3 سیستم مغزی مختلف با منطق عملیاتی خود در مغز انسان ساکن هستند و هر یک از آنها به طور متوالی در خط تکاملی ما ظاهر می شوند. این بدان معناست که، در  مواجهه با مسائل مختلف، این سه مغز نسبتاً مستقل از هم خواهند بود و بسته به سن و اهمیت عملکرد آنها برای بقای  ما، طبق یک سلسله مراتب با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.

به گفته کارتر (1998)، اولین هدف مغز انسان بقا، دوم نیازهای عاطفی و سومین هدف یادگیری شناختی است. مدل مغز سه گانه پل مکلین این سه عملکرد را به خوبی نشان می دهد و آنها را در سه سطح از ساختارهای مغزی که او نامیده است قرار می دهد: مغز خزنده، مغز آمیگدال و مغز نئوکورتکس.

مغز انسان  پیچیده ترین سیستم شناخته شده تا به امروز است، بنابراین رمزگشایی از اسرار آن هنوز دشوار است. با این حال، میتوان گفت که مغز فعلی انسان، نتیجه تکاملی است که در آن سه سیستم عصبی ایجاد شده است که سازگاری رفتاری و فیزیولوژیکی را تنظیم می کنند.

ما قصد داریم توضیح دهیم که هر یک از این مغزها به چه چیزی اختصاص دارد و در کدام ساختار مغز قرار دارد.

مغز سه گانه

مغز خزنده

وقتی در مورد مغز خزنده صحبت می کنیم، به پایین ترین ناحیه مغز جلویی اشاره می کنیم که به اصطلاح عقده های قاعده ای یا  Basal ganglia در آن قرار دارند و همچنین قسمت هایی از ساقه مغز و مخچه که مسئول حفظ عملکرد هستند. این بخش از مغز، برای واکنش های آنی و بقای فوری ضروری بوده و مربوط به رفتارهای کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی است که مهره‌داران کم‌تکامل مانند خزندگان نیز از آن برخوردارند.

این ساختار محدود به نشان دادن رفتارهای ساده و تکانشی است، شبیه به رفتارهایی که اغلب به یک شکل تکرار می شوند، بسته به حالات فیزیولوژیکی ارگانیسم: واکنش در برابر  ترس ، گرسنگی، عصبانیت و غیره.

از مجموعه ای از ساختارها (گانگلیون های پایه، ساقه مغز و سیستم شبکه ای) تشکیل  شده است که قدیمی ترین قسمت مغز را تشکیل می دهند . مسئول عملکردهایی مانند کنترل ضربان قلب، تنفس، دمای بدن و همچنین سیستم واکنش “جنگ یا گریز”   و فعال سازی و انرژی برای فرآیندهایی مانند توجه و هوشیاری است.

مغز آمیگدال

سیستم آمیگدال که با بدوی ترین پستانداران ظاهر شد، به عنوان ساختاری ارائه شد که مسئول ظهور احساسات مرتبط با هر یک از تجربیات زندگی می شود.

اگر رفتاری باعث ایجاد احساسات خوشایند شود، تمایل داریم آن را تکرار کنیم یا سعی می کنیم محیط خود را تغییر دهیم تا دوباره تکرار شود، در حالی که اگر باعث ایجاد درد شود، آن تجربه را به خاطر می آوریم و از تجربه مجدد آن اجتناب می کنیم.

مغز آمیگدال، مغز پستانداران یا سیستم لیمبیک نیز نامیده می شود ، از گروهی از ساختارهای مغزی تشکیل شده است که عملکردهایی مانند بیان احساسات، ایجاد دلبستگی یا نشان دادن محبت را امکان پذیر می کند. این قسمت از مغز، فرآیندهایی مانند مشارکت در پویایی گروه، وابستگی، همکاری یا عاشق شدن را تسهیل می کند.

مغز نئوکورتکس

نئوکورتکس جدیدترین نقطه عطف تکاملی در رشد مغز ما است. در این ساختار بسیار پیچیده، توانایی یادگیری تمام ظرایف واقعیت و ترسیم پیچیده ترین و اصلی ترین برنامه ها و استراتژی ها نهفته است.

از نظر پل مکلین، نئوکورتکس را می توان جایگاه عقلانیت در سیستم عصبی ما در نظر گرفت، زیرا امکان ظهور تفکر سیستماتیک و منطقی را فراهم می کند، که مستقل از احساسات و رفتارهای برنامه ریزی شده توسط  ژنتیک ما می باشد.

مغز نئومامال یا مغز منطقی نیز نامیده می شود ، از نئوکورتکس تشکیل شده است و منحصر به انسان است. این ساختار یکنواخت نیست، بلکه به دو نیمکره مغزی تقسیم می شود. به لطف وجود این ساختار، ما می‌توانیم عملکردهای شناختی بالاتری را انجام دهیم. عملکردهایی از قبیل صحبت کردن، استدلال، تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی یا خواندن با این بخش از مغز انجام می‌شود.

به عنوان مثال:

وقتی از صدای بلند وحشت زده می شویم، مغز خزنده ما فعال می شود.

وقتی عصبانی می شویم و روی میز می کوبیم، سیستم آمیگدال ما وارد عمل می شود.

زمانی که برای اعمال خود ارزش قائل می شویم و در مورد آنها تأمل می کنیم، نئوکورتکس یا مغز منطقی عمل می کند.

عملکرد مغز سه گانه

مغز سه گانه و کاربردهای آموزشی آن

مغز سه گانه به طبقه بندی بر اساس تکامل انسان به عنوان یک گونه پاسخ می دهد. اگرچه عصب‌شناسانی وجود دارند که این مدل را زیر سوال می‌برند، اما از منظر آموزشی این امکان را به ما می‌دهد تا دیدگاهی عملی از عملکردهای مختلف مغز خود داشته باشیم.

مغز خزندگان در پایین و پشت جمجمه قرار دارد. این بخش، قدیمی ترین و ابتدایی ترین قسمتی است که وظیفه و غرایز اساسی و بقا را بر عهده دارد. این قسمت از مغز سه گانه توانایی یادگیری ندارد، در اینجا و اکنون زندگی می کند، یعنی تکانشگری محض است. این مغز نیازهای دفاعی، محافظت از خود و اجتناب از خطرات را پوشش می دهد، بنابراین در برابر تغییر و نوآوری مقاوم است.

اما مغز پستانداران در قسمت مرکزی مغز قرار دارد و شامل هیپوکامپ با تمرکز بر حافظه و جهت گیری و آمیگدال است که مرکز کنترل احساسات و مسئول فعال کردن تعداد زیادی از الگوهای رفتاری است. به عنوان مثال، اگر یک بار سگی بخواهد ما را گاز بگیرد، این قسمت از مغز وظیفه هدایت رفتارهای ما را بر عهده دارد تا از تکرار آن وضعیت گذشته جلوگیری کند و باعث شود که ما تمایلی به نزدیک شدن به سگ نداشته باشیم.

برخلاف قسمت جلویی مغز، این قسمت حافظه دارد و می توان گفت که در گذشته زندگی می کند، زیرا مسئول حافظه بلند مدت ما است. می توان گفت این بخش از مغز فوبیا و ترس‌ها را  ثبت می کند و ما را از یادگیری باز می‌دارد و از انسداد حمایت می‌کند.

و اما نئوکورتکس، اساس تفکر انسان است، چیزی که ما را از بقیه حیوانات متمایز می کند. اینجاست که کارکردهای شناختی بالاتری مانند استدلال، حرف زدن، برنامه ریزی و غیره صورت می گیرد. رشد آن از زمان تولد نو زاد شروع می شود، اما ساختار این بخش تقریباً تا دو تا سه سالگی آماده عملکرد نیست و بعد از آن شروع میشود. نئوکورتکس سرانجام در سن 20 سالگی به بلوغ می رسد.

نظریه مغز سه گانه: سه نفر در یک مغز

گفتیم که مغز سه گانه مفهومی است که توسط دانشمند علوم اعصاب پل مک لین برای توصیف سه بخش مغز انسان توسعه یافته است. این بخش ها در مراحل مختلف چرخه تکامل رشد می کنند. جالب است بدانید قدیمی‌ترین و ابتدایی‌ترین بخش مغز، یعنی مغز خزنده در رحم رشد کرده است. مغز عاطفی  یا آمیگدال در 6 سال اول زندگی رشد می کند. و اما، مغز  نئوکرتکس آخرین مراحل رشد را دارد.

مقاله مرتبط: هوش طبیعت گرا چیست؟ | آشنایی با هوش طبیعت گرا گاردنر

مغز خزندگان به عنوان مغز حیوانات باستانی یا مجموعه خزندگان نیز شناخته می شود. در ساقه مغز، درست بالای جایی که نخاع وارد جمجمه می شود، قرار دارد. این ابتدایی ترین بخش بشریت است. در رحم شروع به رشد می کند، بنابراین همه چیزهایی که نوزادان تازه متولد شده انجام می دهند ( تنفس ، خوردن، خوابیدن، بیداری، گریه کردن، ادرار کردن، اجابت مزاج) را تحت تاثیر قرار می دهد.

مغز سه گانه

فرایند رشد سه گانه مغز

ساقه مغز، همراه با هیپوتالاموس، سطح انرژی ارگانیسم را کنترل می کند. به این فرایند “هوموستاز” می گویند. این اصطلاح به حفظ تعادل داخلی اشاره دارد. عملکردهایی که توسط مغز خزنده کنترل می شود، اساسی هستند. با این حال، وقتی پیشرفته ترین کارکردهای ذهن خود را مانند تفکر انتزاعی در نظر می گیریم، مغز خزنده اهمیت خود را از دست می دهد.

مغز عاطفی یا ناحیه لیمبیک در مرکز سیستم عصبی مرکزی (CNS) درست بالای مغز خزنده قرار دارد. از لحظه تولد نوزاد شروع به رشد می کند. مغز عاطفی یا سیستم لیمبیک بسته به تجربه، ترکیب ژنتیکی و احساسات کودک شکل می گیرد.

در نتیجه، احساسات شدید سیستم لیمبیک، به ویژه آمیگدال را فعال می کند. آمیگدال مسئول آگاه کردن ما از خطرات بالقوه است (زیرا مرکز ترس است) و واکنش های مختلف را فعال می کند:

هورمون های استرس را تحریک می کند.

همچنین تکانه های عصبی را آزاد می کند.

ضربان قلب را افزایش می دهد.

آمیگدال مصرف اکسیژن را افزایش می دهد.

مغز منطقی تنها 30 درصد از حفره جمجمه را اشغال می کند و اساساً بر دنیای بیرونی ما حاکم است. درک عملیات، دستیابی به اهداف، مدیریت زمان و ترتیب اقدامات از جمله وظایف اصلی آن است. علاوه بر این، سازماندهی سلولی و بیوشیمیایی نئوکورتکس در مغز منطقی بسیار پیچیده تر از مغز عاطفی است.

نکات تکمیلی در مورد عملکرد مغز خزنده

دلیل اینکه به آن مغز خزنده می گویند این است که کل مغز خزندگان از این لایه تشکیل شده است. هدف مغز خزندگان زنده نگه داشتن انسان است و فقط در مواجهه با خطر کار می کند. وقتی خطر را احساس می کند، توانایی مغز برای تفکر منطقی غیرفعال می شود و تمام دستورات به مغز خزنده منتقل می شود.

همانطور که وقتی با هر خطری مواجه می شویم، در آن لحظه نمی توانیم به چیزی فکر کنیم، دلیلش هم همین است. بخش خزنده ابتدایی ترین قسمت مغز است و در نتیجه در مقایسه با سایر لایه های لیمبیک و نئوکورتیکال، کمتر توسعه یافته است. علاوه بر تضمین بقا، مسئولیت تولید مثل را نیز بر عهده دارد. یعنی فلسفه این لایه مغزی، فلسفه بقا و تولید مثل است. به خاطر مسئله بقا به آن مغز بقا نیز می گویند. این نوع مغز به رشد بسته است، حرکات آن سنتی است و برای یادگیری و تفکر باز نیست. توسط ساقه مغز کنترل می شود. از آنجایی که ساقه مغز نیز مرکز توجه است، هنگامی که مغز خزنده خطر را احساس می کند، تنها بر عنصر خطر تمرکز می کند و سیستم دیگر را غیرفعال می کند، همانطور که قبلاً اشاره کردیم. توسط ساقه مغز کنترل می شود. از آنجایی که ساقه مغز نیز مرکز توجه است، هنگامی که مغز خزنده خطر را احساس می کند، تنها بر عنصر خطر تمرکز می کند و سیستم دیگر را غیرفعال می کند، همانطور که قبلاً اشاره کردیم. توسط ساقه مغز کنترل می شود. از آنجایی که ساقه مغز نیز مرکز توجه است، هنگامی که مغز خزنده خطر را احساس می کند، تنها بر عنصر خطر تمرکز می کند و سیستم دیگر را غیرفعال می کند، همانطور که قبلاً اشاره کردیم.

نکات تکمیلی در مورد عملکرد مغز لیمبیک یا آمیگدال

نام دیگر این لایه مغز، مغزِ عاطفی است. زیرا مسئول احساسات ماست. همچنین نقش مهمی در حافظه دارد. به خصوص سوژه های دردناک و یا لذت بخش را زودتر ضبط می کند. همانطور که مغز خزنده برای بقا کار می کند و سعی می کند شخص را زنده نگه دارد و با تمرکز بر خطر زندگی می کند، سیستم لیمبیک بخشی است که به ما اجازه می دهد برای عزیزان خود فداکاری کنیم. محبت و فداکاری هایی که برای افرادی که دوستشان داریم انجام می دهیم از طریق مغز لیمبیک انجام می شود. همچنین تصور می شود که این بخش از مغز، منشأ احساساتی مانند عشق، حسادت و اندوه است. اگر لایه مغزی لیمبیک وجود نداشت، ما فقط حواس اولیه را داشتیم و بقیه را نمی شناختیم!

مغز سه گانه

نکات تکمیلی در مورد عملکرد مغز نئو کورتکس

در اینجا به لایه مغزی می رسیم که ما را همانی که هستیم می سازد، یعنی ما را انسان می کند و ما را نسبت به دیگر گونه های زنده، برتری می دهد. این لایه بالایی مغز است و فقط در ما انسان ها وجود دارد. ما را قادر ساخته است که به عنوان انسان، از دیگر گونه های زنده جدا شویم. زیرا این بخش از مغز فقط در ماست و به آن مغز متمدن و متفکر می گویند. فکر، عقل و منطق، متعلق به این بخش است. آخرین لایه مغز بالغ در مقایسه با دو لایه دیگر است. نئوکورتکس رشد خود را در 25 سالگی کامل می کند و 70 درصد مغز را پوشش می دهد. تمام صفات انسان به برکت این لایه ایجاد می شود و در عین حال صبر و استقامت و تأخیر در انجام برخی کارها نیز به دلیل مسئولیت ها، به برکت این لایه است.

تئوری مغز سه گانه در هر فردی متفاوت عمل می کند. زیرا درجه توسعه این لایه ها برای هر فرد متفاوت است و هر لایه ای که بیشتر توسعه یافته باشد افراد بر اساس ویژگی های آن لایه رفتار می کنند. اگر فردی خود را بیشتر ارتقا داده باشد، نئوکورتکس رشد بیشتری پیدا کرده و رفتار فرد بر این اساس نشان داده می شود. اما اگر به فردی فکر کنیم که خود را رشد نداده، مغز بدوی بیشتر به میدان می آید و رفتار این فرد نیز برای این لایه مناسب خواهد بود.

این نکته را هم در نظر بگیرید که در یک فرد رشد یافته، از آنجایی که نئوکورتکس رشد می کند، فرد مطابق با آن رفتار خواهد کرد. اما وقتی این فرد الکل می‌نوشد، در این صورت نئوکورتکس بی‌حس و غیرفعال می‌شود و مغز خزنده وارد عمل می‌شود و فرد را به سمت رفتارهای متفاوت سوق می‌دهد. این فرایند، انتقال شخصیت غالب نامیده می شود.

نظریه مغز سه گانه نیز می تواند در جوامع به روش های مختلف عمل کند. همانطور که در یک فرد مجرد، به طور کلی هر لایه مغزی در جامعه رشد کرده باشد، رفتار آن جامعه نیز چنین خواهد بود. هر چه رشد افراد یک جامعه بالاتر باشد، نئوکورتکس در آن جامعه رشد می‌کند و اگر مغز خزنده بیشتر رشد کند و به میدان بیاید، وضعیت جامعه در این راستا خواهد بود.  به عنوان نمونه ای از جامعه ای که مغز خزنده ها را به منصه ظهور رساند، می توان نمونه ای از مردم آلمان را که در جنگ جهانی دوم از هیتلر پیروی کردند، مثال زد.

در نتیجه…

جمع بندی تمام آنچه که در این مقاله صحبت شد این است که مغز انسان از 3 لایه تشکیل شده است: مغز خزنده، مغز عاطفی یا آمیگدال و مغزنئوکورتکس یا متفکر. در این مقاله در مورد این 3 لایه صحبت کردیم و سعیمان بر آن بود که به زبانی بنویسم که برای افرادی که هیچ آموزش روانشناسی ندیده اند قابل درک باشد.

وقتی این مقاله را می خوانید، بهتر متوجه می شوید که چرا گاهی بر خلاف برنامه های خود عمل می کنید، چرا شریک زندگی تان واکنش غیرمنطقی نشان می دهد یا چرا سریعا از کوره در می روید و  نمی توانید چیزی را تحمل کنید.

به لطف عملکردهای مختلف لایه های مغز، این سوال روشن می شود که “چرا من اینگونه رفتار می کنم”. اگر رژیم را زیر پا می گذارید، این کار  دستور مغز خزنده شماست.

مغز خزنده به طور خودکار مواردی مانند اعتیاد یا عادت را مدیریت می کند. اگر چیزی باعث لذت می شود، او می خواهد به انجام آن ادامه دهد، اگر به دردش می خورد، می خواهد از انجام آن اجتناب کند. این بخش از مغز سه گانه در واقع اینجا و  اکنون است.اما مغز عاطفی بخشی است که احساسات و حافظه  در آن جای دارد. تأثیرات ناخودآگاه ما هنگام تصمیم گیری از اینجا می آید. مغز خزنده و مغز آمیگدال با هم مغز قدیمی را تشکیل می دهند. مغز قدیمی سرسخت است و تغییر آن زمان می برد. به دلیل قدیمی بودن مغز، تغییر عادات ما زمان می‌برد و وقتی  تحت استرس هستیم، نمی‌توانیم برنامه‌هایی را که داشته ایم به درستی اجرا کنیم . اما مغز جدید یا نئوکورتکس با برنامه ریزی به مغز قدیمی سیگنال می فرستد. انعطاف پذیرتر است، سریعتر تغییر می کند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.